هپتالیان
هپتالیان یا هفتالیان یا هیتالیان یا هیاطله یا هونهای سفید قومی بودند که از ایالت گانسوی چین به حدود تخارستان هجوم آوردند. شروع قدرت هفتالیان از سال ۴۲۰ میلادی بود و در سال ۵۶۷ میلادی به دست قوای مشترک خسرو انوشیروان و ترکان از بین رفتند.[۱]. دانشمندانى چون كلاپروث فرانسوى و شيگهماتسو و ميازاكى ژاپنى و سعید نفیسی ايرانى هونهاى سفيد را داراى تبار و زبان تركى به شمار آوردهاند و در منابع بعد از اسلام نيز از هياطله به عنوان ترک ياد شده است[۲]. در مورد منشأ، زبان، تاریخ و فرهنگ و حدود دولت هپتالیان فرضیات و دیدگاههای متفاوتی بین دانشمندان وجود دارد[۳] و هنوز دانشمندان درباره زبان هفتالیان به نظریه واحدی نرسیدند اما بیشتر آنها بر این باورند که زبان هفتالیان از زبانهای ایرانیتبار شرقی بوده است.[۴][۵][۶]
محتویات
نامهای متعدد هپتالیان
در منابع مختلف هیتالیان به جز نام هونهای سفید باز نامهای متعددی دارند که همین امر به تنهایی مشکلات زیادی را به وجود آوردهاست. در مآخذ سریانی نام آنها اَبدِل و اِپتالیت است در مآخذ یونانی زبان اَبدِل و اِفتالیت در مآخذ ارمنی هَپ تل اِیدل و تِه تل در زبان فارسی میانه اِفتال و هِفتال در زبان عربی هیطل و یفطل در زبان تاجیکی و فارسی هِتل و هیتل در مآخذ چینی یِه- دَه و یِه- دی- یِن به جز این باید گفت که در مآخذ اوستایی خئیواونا (X’iiaona)، در پهلوی خیون (Xyōn)، در لاتین Chionitae[۷]، در هندی هونا نامیدهاند و مآخذ عربی آنها را با ترکها و مآخذ ارمنی با کوشانیان آمیخته کردهاند.[۸]
در متون پهلوی و مآخذ هندی هم سرخخیانیان و هم سفیدخیانیان وجود دارند. به باور دانشمندان سرخخیانیان، از سرخ بودن کلاه، زره و جوشن و پرچم آنها بر میآید. در تصاویر روی دیوار افراسیاب در سمرقند نیز دو رنگ متفاوت از هپتالیان دیده میشود، یکی سرخروی و دیگری سفیدروی است و میتوان دلیل آن را موجودیت سرخخیانیان و سفیدخیانیان به شمار آوریم.[۹]
نابودی کیداریان و قدرت گرفتن هپتالیان
پیروز زمان پادشاهی از ۴۵۹ تا ۴۸۳ میلادی، پادشاه ساسانی توانست بطور قطعی کیدارها را مغلوب کند و آنان به هدایت شاه کیداره، هجرت کردند و در قندهار ساکن شدند اما قوم دیگری موسوم به هفتالیان یا هیاطله که از ایالت چین آمده بودند، به نواحی تخارستان که تازه کیداریان از آنجا رفته بودند، هجوم آوردند. پیروز با این دشمن جدید شروع به جنگ کرد.[۱۰] اما مغلوب و اسیر شد و بناچار شهر تالقان را که قبل از غلبهٔ او بر کیداریان، شهر سرحدی مستحکمی بود بدیشان تسلیم کرد و متعهد شد که از آنجا تجاوز نکند و نیز مجبور شد با پرداخت غرامت جنگ، آزادی خود را بخرد.
پسرش قباد چند سال به عنوان گروگان در دربار پادشاه هفتالیان ماند تا تمام مبلغ پرداخته شد. بعد از آن پیروز با وجود ممانعت سپاهبذ وهرام مجدداً با هپتالیان وارد جنگ شد. این لشکرکشی در سال ۴۸۴ میلادی سرانجامی بس وخیم یافت، زیرا سپاه ایران که در بیابانی پیش میرفت، کاملاً مغلوب دشمن، بلکه نابود شد و پیروز به قتل رسید و جسد او هرگز به دست نیامد. یکی از دختران پیروز به دست پادشاه هپتالیان افتاد که او را به حرم خود فرستاد. هپتالیان داخل مملکت ایران شدند و چندین ایالت را با شهرهای مرو و هرات تصرف کردند و خراجی سالیانه بر ایرانیان تحمیل کردند.[۱۱] از این پس تحویل به موقع باج یکی از وظایف مهم و شاق شاهان بعدی ایران شد.[۱۲]
تسلط هپتالیان بر ایران موجد خواری و ذلت بسیار برای ایرانیان بود، و زیانها و خسارتهای مادی و معنوی جبرانناپذیری به بار آورد. بهمین مناسبت سردار ایرانی به نام گشنسپداذ ملقب به نخوارک که از طرف زرمهر مأمور مذاکره با ارمنیان شده بود، در ضمن صحبت خود با رئیس شورشیان ارمنیان چنین گفت «او (یعنی پیروز) کشوری چندان بزرگ و آبادان و مستقل را تسلیم هپتالیان کرد و تا تسلط این طایفه باقیاست، کشور ایران از قید عبودیت و زنجیر هولناک اسارت نجات نخواهد یافت.» بهترین افراد سپاه هلاک شده بودند و دولت در خزانهٔ خود پولی که حقوق سپاهیان را کافی باشد نداشت. مورخان ایرانی نوشتهاند که زرمهر از پادشاه هفتالیان انتقام گرفت و عاقبت با آن طایفه صلحی شرافتمندانه کرد و پادشاه هپتالیان تمام غنائمی را که در جنگ اخیر از پیروز گرفته بود، پس داد و دختر او را نیز پس فرستاد. اما این موضوع درست بهنظر نمیآید زیرا پادشاه هپتالیان از او دختری پیدا کرد که بعدها همسر قباد یکم پادشاه ساسانی گردید. دولت هپتالیان تا سال ۵۶۷ میلادی دوام داشت. انوشیروان پادشاه ساسانی، این دولت را که بر اثر حملهٔ یک قبیلهٔ ترک، به سرداری [۱۳] در واقع در نتيجۀ حملات هماهنگ گؤکترکهاى غربى به فرمانروايى ايستمىيبغو از شرق و نيروهاى ساسانى از غرب، دولت هياطله در فاصلۀ سالهاى ۶٨ - ۵۶٢ م. از پاى درآمد.[۱۴]
جامعه هپتالیان
هپتالیان نوادگان مردم ایرانیتباری بودند که در آسیای میانه و باختر چین به صحراگردی و کوچروی مشغول بودند اما به تدریج توسط اقوام بیابانگرد ترک-مغول (آلتاییزبان) به جنوب و جنوبغربی محل سکونتشان رانده شده و در آنجا حکومتهایی تاسیس کردند.
ولی گروهی از دانشمندان هپتالیان را آميزهاى مىدانند از قبايل و متكلمان به زبانهاى مختلف و از آن جمله زبان تركى. رنهگروسه از جملۀ آنها است. وى هونهاى هفتاليت را قومى ترک و مغول مىشناسد و به نظرش جنبۀ مغولى آنها بر جنبۀ تركىشان غالب بوده است. او با استفاده از سفرنامۀ سونگيون چينى، كه موفق به ملاقات با خان هياطله شده و خاستگاه آنها را جبال آلتاى -ميهن اصلى تركان- مىداند، بر وجود عنصر ترک در تركيب قوم مزبور تأكيد مىكند.[۱۵]
طبق روایت بعضی از مآخذ هپتالیان مردمان شهری بودند. اما مآخذ چینی به کلی حرف دیگری میزنند. طبق خبر آنها «هیتالیان شهر ندارند و در جاهای پر آب و علف در خانههای سیاه زندگی میکنند.» چینیها میگویند آنها در چادرهای پوستی زندگی میکردند و کوچ نشین بودند. از سوی دیگر خبر داده میشود که در گذشته آنها ممالک بسیاری را تصرف نمودند. میگوید که هیتالیان فارسها را مغلوب ساخته و شهرها و بنادر آنها را تصاحب کردند. بدین طریق مؤلفان غربی احتمالاً بنابر همین دلیل هیتالیان را مردمان شهری گفتهاند که آنها صاحب شهرها بودند و در دورههای بعدی اعیان و اشراف هیتالیان در شهرها سکونت اختیار مینمودند.
در جامعه هیتالیان رسم بود. برادران یک زن مشترک داشتند و زنی که شوهرش برادر نداشت یعنی زن تک شوهر کلاه یک گوشه بر سر می کرد. زن چند شوهردار کلاهی داشت که تعداد گوشههای آن متساوی با تعداد شوهرهای وی بود در لباس هم وابسته به تعداد شوهرها پوپک دوخته میشد. دربارهٔ این عرف و عادت که هم زمان با چندزنی در بین والیان معمول بود، بسیاری مآخذ چینی خبر میدهند.
به نوشته منابع، هپتالیان در ابتدا خدایان خود مثلاً خدای آتش را میپرستیدند. آنها هر صبح از چادر خود بیرون آمده و نماز میگزاردهاند. شاید آنها آفتاب را هم پرستش میکردهاند. ولی در جامعه هپتالیان، کم کم ادیان قومهایی که سرزمینشان تحت تصرف هیتالیان بود، رواج مییابد. مثلاً دین بودایی رفتهرفته گسترش پیدا کرد و برپایهٔ یک سند دیگر دین نصرانی نیز معمول بودهاست.[۱۶]